به گزارش خبرنگار مهر، فرهاد حسن زاده نویسنده حوزه نوجوان عصر روز یکشنبه 24 شهریور در یکی دیگر از نشستهای «عصر تجربه» که در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار می،شد، در سخنانی با اشاره به ویژگیهای اقلیمی زادگاهش آبادان و تاثیر آن در داستانهایش گفت: زمانی که ما بچه بودیم، حضور انگلیسیها در آبادان باعث شده بود که گونهای خاص از ادبیات در آنجا رشد کند و این هم به خاطر تردد افراد عمدتا انگلیسی زبان به آنجا بود. ادبیات غالب آبادان ادبیات مردم بوشهر و بندرعباس بود و البته آوردن لهجه و نحوه بیان عباراتی که آنجا جاری است، در کتاب برای من سخت بود.
وی افزود: من در رمان «هستی» سعی کردم لهجه را در خدمت فضاسازی داستان به کار بگیرم و نه بیشتر از آن. من در کتابهای اولم سعی میکردم با اِعراب گذاری خوانش متنهایم را برای مخاطب آسان کنم اما بعدها که مخاطب عادت کرد، من این اعرابگذاریها را برداشتم. لهجه جنوبی به پیچیدگی لهجههای رایج در ایران نیست و استفاده از آن نسبتا راحتتر است.
خالق هستی در پاسخ به این سئوال که آیا میتوان یک سوژه اقلیمی را در فضا و اقلیم دیگر به داستان یا رمان تبدیل کرد؟ با بیان اینکه «این بستگی به خود سوژه دارد» گفت: این سوژه داستان است که به شما اجازه میدهد که داستان در کجا اتفاق بیفتد. بعضی داستانها خاص یک منطقه هستند مثلا راه رفتن روی یک لوله نفت را نمیتوان در جایی مثل تهران به تصویر کشید. این مختص جنوب است البته تجربه نشان داده کسانی که در منطقه خاص زندگی نکردهاند نمیتوانند خوب فضای آن منطقه را در داستان بیافرینند. دست کم کارهایی از این دست که من خواندها،م عمدتا کارهای نچسبی بوده و شخصا معتقدم کار سخت و حتی خطرناکی است.
یکی از حاضران از این نویسنده حوزه نوجوان پرسید راوی رمان هستی یک دختر است شما چگونه توانستهاید چنین شخصیتی بیافرینید و در واقع خود را جای او بگذارید؟ که حسنزاده در پاسخ گفت: من در خانوادهام خواهرزادههای دختر متعددی دارم و خیلی هم به آنها نزدیک و دوستم، برای نوشتن رمان هستی هم سعی کردم به شخصیتی که در کتاب خلق شده نزدیک شوم البته این به کمی مهارت نیاز دارد؛ شما کمی که پیش میروید کاملا به شخصیت داستانی تان نزدیک میشوید و در واقع میشوید خود آن شخصیت.
حسن زاده با بیان اینکه داستان مثل کوه یخی است که یک هشتم آن زیر آب است، به یکی از رمانهایش که حدود 50 شخصیت دارد، اشاره کرد و گفت: من برای نوشتن این رمان و پرداخت شخصیتها، برای همه آنها شناسنامه تهیه کردم، از روزنامهها عکس بریدم و روز و ماه و سال تولد برایشان نوشتم. البته هیچکدام از این اطلاعات در داستان استفاده نمیشوند ولی لازم هستند.
این نویسنده که چند کتابی هم با مضمون جنگ دارد درباره تاثیر این واقعه در نوشتههایش به عنوان یک نویسنده اهل جنوب گفت: من بخشی از پختگیام را مدیون سختیهایی هستم که در جنگ متحمل شدم. خود شخصیت هستی کسی است که از نوجوانی به سمت بلوغ پرتاب میشود و این بعد از مهاجرتهایی است که در پی جنگ مجبور به انجام آنها میشود.
وی ادامه داد: من سختیهای زیادی را گذرانده ام، شغلیهای متعددی را تجربه کرده ام، از بستنی فروشی گرفته تا سمبوسه فروشی و پارچه فروشی. جنگ هم در زندگی عادی ما تاثیر زیادی داشت و همه اتفاقاتی که در آن میافتاد میتوانست برای من به عنوان یک داستان نویس سوژه داستان باشد. البته من از زاویه دیگری به جنگ نگاه کرده ام. موضوع مهاجرت و آسیبهای ناشی از آن که متاثر از جنگ است، در چند اثر من بارز است.
حسن زاده همچنین در پاسخ به سئوالی درباره مدرن نویسی در داستانها گفت: من کمی با این مسئله مشکل دارم. مدرن نویسی عمدتا در غرب رایج است و انگار سوژهها همه تکراری شده و همه حرفها زده شده و لذا داستان نویسان میآیند و از تکنیک عمدتا بهره میگیرند. شخصا معتقدم کشورهای آسیایی و آفریقایی به اندازه کافی در دل خودشان داستان دارند و نیازی نیست ما خیلی دنبال تکنیک برویم و معتقدم سوژههای بومی ما اگر به شکل مدرن گفته شوند، جذابیت خودشان را از دست میدهند.
این نویسنده همچنین به این سئوال که چگونه ذهن خودتان را به عنوان یک نویسنده میانسال برای نوجوانان امروزی به روز میکنید؟ گفت: این مسئله یک واقعیت و در واقع یکی از مشکلات نوشتن برای کودکان و نوجوانان است، شما مجبورید مدام جا عوض کنید، از موقعیت نوجوان به دنیای خودتان. من هم خیلی دوست دارم به دنیای نوجوانی نزدیک بشوم و تلاش میکنم این کار را انجام دهم.
نویسنده «هستی» همچنین با اشاره به ویژگیهای زبان نوجوانان امروزی گفت: بچههای الان زبان خاص خودشان را دارند البته بعضی از این واژهها تایید نمی شود ولی برای نزدیک شدن به آنها، شما باید بتوانید از این زبان استفاده کنید. خوشبختانه من در جایی کار میکنم که مخاطبانش نوجوانان هستند و این کمک میکند که به دنیای آنها وارد شوم.
وی همچنین استفاده از طنز، مولفههای عشقی و زبان بچهها را برای نگارش داستانهایی برای آنها لازم دانست و گفت: برای اینکه یک اثر نوجوانانه باشد، کافی نیست که تنها یک شخصیت نوجوان در داستان باشد و یا پشت کتاب نوشته شده باشد برای نوجوانان، بلکه نوجوان باید بتواند با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کند، غم او، او را غمگین کند و شادیهایش، او را شاد. بعضی نویسندههای ما خاطرات نوجوانی خودشان را برای نوجوانان مینویسند در حالیکه نوجوانان امروزی آنها را نمی فهمند.
حسن زاده همچنین گفت: من بارها در جاهای متعدد مثل مترو، اتوبوس و محلهای بازی بچهها خودم را به آنها نزدیک کرده ام تا بتوانم حرفهایشان را بشنوم و خودم را با فضای ذهنی آنها و دنیایشان تطبیق دهم.
این نویسنده درباره ماجرای رمان «مهمان مهتاب» هم گفت: من دوستی داشتم که یک برادر دوقولو داشت که او را در یک تصادف از دست داد، دوست من تا مدتها از این اتفاق غمگین و افسرده بود. من با الهام از این اتفاق به سوژه ای فکر کردم که در آن جنگ دو برادر را از هم جدا کرده است البته من برای نوشتن این کتاب از خاطراتی هم که برایم تعریف کرده بودند و نوارهایی که ضبط کرده بودم، استفاده کردم.
وی به این سئوال که آیا صراحت لهجه را در داستان پیشنهاد میدهید؟ گفت: به نظرم در طنز ما بیشتر مجاز هستیم و دستمان بازتر است که صراحت لهجه داشته باشیم. در مجموع تاکید میکنم که ادبیات ما به طنز نیاز دارد ولی متاسفانه طنز را چیزی سردستی و ژورنالیستی میدانند. داستان طنز عمدتا داستانی است که فضایش بر اساس موقعیتهای طنز ایجاد میشود، طنز کلامی به طنزهای تلویزیونی بیشتر نزدیک است ولی طنزهای موقعیت این گونه نیست. اگر نگرش طنز آمیز داشته باشیم میتوانیم به نگارش طنز هم برسیم.
حسن زاده به این سئوال که آیا از شغل نویسندگی راضی هستید؟ گفت: هر کاری سختیهای خودش را دارد، البته در کشور ما شرایط به گونه ای است که آدمها معمولا از کاری که انجام میدهند راضی نیستند مثلا کسی که مهندسی شیمی خوانده و الان راننده آژانس است، طبیعتا از حرفه خود راضی نیست. من به نویسندگی علاقه داشته ام و الان هم از آن راضی هستم و از این راه زندگی میکنم. شرایطم عالی نیست، من همچنان مستاجر هستم اما از اینکه میتوانم اثری خلق کنم که مخاطبان از آن لذت ببرند، لذت میبرم.
این نویسنده اضافه کرد: نویسندگی در کشور ما شغل نیست در حالیکه روزنامهنگاری یک شغل است و از مزایای بیمه بهره مند است اما نویسندگان از مزایای بیمه برخوردار نیست. نویسندگی معمولا شغل دوم و سوم نویسندههای ماست.
حسن زاده به این سئوال که از کجا پی میبرد که سوژه ای، سوژه داستان است یا رمان؟ گفت: عموما سوژهها از شنیدهها، ایدهها و تجربهها و خواندن صفحات حوادث روزنامهها و یا انتقال یک حس ایجاد میشوند. معمولا سوژههای رمان از وقایع و اتفاقات سیاسی اجتماعی یک سرزمین تاثیر میگیرند و یا ممکن است از اتفاقهای خاصی مثل زلزله یا سیل که زندگیهایی را دگرگون میکنند، نشات بگیرند. اما داستان کوتاه در واقع برش کوتاهی از زندگی است.
وی در همین باره، رمان «هستی» را مثال زد و گفت: هستی در ابتدا یک داستان کوتاه بود که من آن را نوشتم و گذاشتم کنار ولی دیدم که این داستان میتواند ادامه داشته باشد و آن را ادامه دادم. الان هم رمانی دارم مینویسم که در واقع باید گفت در نوشتن آن من یک کت و شلوار برای یک دکمه دوخته ام! در واقع من صحنه ای دیدم که بسیار به دلم نشست و فکر کردم که این صحنه چقدر میتواند برای نگارش یک رمان، زیبا باشد. این صحنه مانند کلافی بود که مدام بزرگتر و بزرگتر میشد و الان هم 60 درصد این کتاب را نوشته ام.
نظر شما